واژه‌نامه احوال جسمی و احساسات اربعین

واژه‌نامه احوال جسمی و احساسات شخصی در پیاده‌روی اربعین

احوال جسمی
واژه/عبارت فارسی واژه/عبارت عربی (لهجه عراقی) جمله کاربردی (معنای فارسی)
خسته‌ام تعبان / تعبانه أنی تعبان هوای من المشی (خیلی از پیاده‌روی خستم)
خسته شدم کلّیت / إرهاق کلّیت کلش من الطریق (از مسیر خیلی خسته شدم)
گرسنه‌ام جوعان / جوعانه أنی جوعان، اکو أکل بالموکب؟ (گرسنمه، تو موکب غذا هست؟)
تشنه‌ام عطشان / عطشانه أنی عطشان، وین المای؟ (تشنمه، آب کجاست؟)
بی‌خوابم أرق / ما نِمِت أنی ما نِمِت البارحه (دیشب نخوابیدم)
خواب‌آلودم نعسان / نعسانه أنی نعسان، اکو مکان أنام؟ (خواب‌آلودم، جایی برای خواب هست؟)
سردم شده بردان / بردانه أنی بردان، اکو بطانیه؟ (سردمه، پتو دارید؟)
گرمم شده حران / حرانه أنی حران کلش، اکو مروحه؟ (گرممه، پنکه هست؟)
عرق کردم عرّقت عرّقت هوایه من الحر (از گرما خیلی عرق کردم)
درد دارم عندی وجع عندی وجع بظهری (کمرم درد می‌کنه)
پاهایم درد می‌کند رجلی توجعنی رجلی توجعنی من کثر المشی (پاهام از زیاد پیاده‌روی درد می‌کنه)
سرم درد می‌کند راسی یوجعنی راسی یوجعنی من الشمس (سرم از آفتاب درد می‌کنه)

 

احساسات شخصی و معنوی
واژه/عبارت فارسی واژه/عبارت عربی (لهجه عراقی) جمله کاربردی (معنای فارسی)
دلتنگم مشتاق / مشتاقه أنی مشتاق لأهلی هوایه (خیلی دلتنگ خانوادم هستم)
احساس معنوی دارم حاسّ بروحانیه / متأثر هذا المکان یخلّینی متأثر کلش (اینجا خیلی منو تحت تأثیر قرار می‌ده)
دلم گرفته مضایج / مخنوق أنی مضایج شویه، ممکن تکلمنی؟ (یه کم دلم گرفته، می‌شه باهام حرف بزنی؟)
اشکم درآمده دمعت عینی لما دخلت الحرم، دمعت عینی (وقتی وارد حرم شدم، اشکم دراومد)
حاجت دارم عندی حاجه جیت أزور عشان عندی حاجه (برای زیارت اومدم چون حاجت دارم)
حاجت گرفتم قضى حاجتی الحمدلله، الله قضى حاجتی (خدا رو شکر، خدا حاجتمو داد)
شکر خدا الحمدلله / شکراً إلهی الحمدلله على کل حال (خدا رو در هر حال شکر)
خوشحالم فرحان / فرحانه أنی فرحان لأنی وصلت کربلاء (خوشحالم چون رسیدم کربلا)
آرام شدم ارتاحیت لما صلّیت، ارتاحیت (وقتی نماز خوندم، آروم شدم)
احساس سبکی دارم حاسّ بخفه بعد الزیاره حاسّ بخفه (بعد زیارت احساس سبکی می‌کنم)
ناراحتم زعلان / زعلانه أنی زعلان شویه من الزحمه (یه کم از شلوغی ناراحتم)
دعا کردم دعیت دعیت للحسین علیه السلام (برای امام حسین دعا کردم)
توسل کردم توسّلت توسّلت بالحسین یساعدنی (به امام حسین توسل کردم کمکم کنه)
آرامش یافتم لگیت سکینه لما دخلت الحرم، لگیت سکینه (وقتی وارد حرم شدم، آرامش یافتم)
احساس قدسی دارم حاسّ بقدسیه هذا المکان یخلّینی حاسّ بقدسیه (این مکان بهم احساس قدسی می‌ده)
دلشکسته‌ام مکسور الخاطر قلبی مکسور الخاطر من الحزن (دلم از غم شکسته)
امید دارم عندی أمل عندی أمل أزور مره ثانیه (امید دارم دوباره زیارت کنم)

 

نیازهای عملی مرتبط
واژه/عبارت فارسی واژه/عبارت عربی (لهجه عراقی) جمله کاربردی (معنای فارسی)
جای استراحت می‌خوام أرید مکان أستریح وین أگدر أستریح شویه؟ (کجا می‌تونم یه کم استراحت کنم؟)
دستشویی می‌خوام أرید حمام وین الحمام من فضلک؟ (دستشویی کجاست، لطفاً؟)
کمک می‌خوام أرید مساعده أگدر تساعدنی، أنا تعبان؟ (می‌تونی کمکم کنی، خستم؟)
جای خواب می‌خوام أرید مکان أنام اکو مکان أنام بالموکب؟ (تو موکب جایی برای خواب هست؟)

 

عبارات ابراز حالات
واژه/عبارت فارسی واژه/عبارت عربی (لهجه عراقی) جمله کاربردی (معنای فارسی)
حالم خوب است حالی زین حالی زین الحمدلله (حالم خوبه، خدا رو شکر)
حالم بد است حالی مو زین حالی مو زین، أحتاج راحه (حالم خوب نیست، نیاز به استراحت دارم)
احساس خوبی دارم حاسّ بشعور زین حاسّ بشعور زین بالحرم (تو ح