زیارت عتبات عالیات فرصتی ارزشمند برای نیایش و تقرب به معصومین علیهم السلام است. برای بهرهمندی هرچه بهتر از این سفر معنوی، آشنایی با زبان و فرهنگ مردم عراق امری ضروری است. در این پست، به معرفی مجموعهای از عبارات کاربردی عربی عراقی میپردازیم که در طول سفر به شما کمک شایانی خواهد کرد:
توجه: این واژهنامه صرفاً به عنوان یک راهنمای اولیه ارائه شده است و برای تسلط کامل بر زبان عربی، نیاز به مطالعه بیشتر و تمرین مداوم میباشد.
دانلود لغت نامه کاربردی زبان عربی در سفر به عتبات عالیات عراق (رایگان)
واژه های پرکاربرد در لهجه عراقی ویژه زائران عتبات عالیات عراق(کربلا، نجف، کاظمین و سامرا) و زائران پیاده روی اربعین اباعبدالله الحسین(ع) – نسخه پی دی اف
لغت نامه در حال تکمیل است، هر هفته به روز می شود
2257 Downloads
فهرست مقاله در راهنمای اربعین : [پنهان کردن]
- 1 سلام و احوال پرسی و خانواده
- 2 افعال پرکاربرد لهجهی عراقی
- 3 اعداد در لهجه عراقی
- 4 کلمات مربوط به عبور از مرز، راهها و سفر
- 5 کلمات مربوط به شهر در لهجه عراقی
- 6 کلمات مربوط به موبایل و اینترنت
- 7 کلمات مربوط به موکب یا محل اقامت
- 8 کلمات مربوط به پیش بینی آب و هوا
- 9 کلمات مربوط به غذا و خوراکیها در لهجه عراقی
- 10 کلمات کاربردی لهجه عراقی در بیمارستان، درمانگاه و داروخانه
- 11 کلمات کاربردی در پیادهروی اربعین
- 12 البسه در عربی لهجه عراقی
- 13 زمانها در لهجه عراقی
- 14 کلمات پرسشی پرکاربرد لهجهی عراقی
- 15 صفات مهم در لهجه عراقی
- 16 کلمات اشاره در زبان عربی عراقی
سلام و احوال پرسی و خانواده
- سلام: السلام علیکم، مرحباً (جواب: مراحب)
- خوش آمدید: اهلاً و سهلاً ( جواب: اهلین و سهلین)
خانواده: اَهل - متشکرم: شکراً
- مادر: امّ، والده
- پدر: ابو، والد
- خواهرها: خَوات
- برادرها: اِخوان
- فرزند پسر: ولد
- فرزند: بَنیه
- پیرمرد و پیرزن: کِبار السن
- متاهل: مزوج
- سرکار خانم: حضره الفاضله (المحترمه)
- لطفا: رجاء، من فضلک
- بله: نعم
- خیر: نه لا، کلا
- ببخشید، معذرت میخواهم: عفوا، عذرا
افعال پرکاربرد لهجهی عراقی
- بیا: تعال
- برو: رُح (روح)
- پگم کردم: ضَیَّعِت
- بگذار، قرار بده: خَلّی
- فراموش کردم: نِسیَت
- پیاده شو نَزِّل
- تلفن زدن، زنگ زدن: خابَر
- میخواهم: أرید
- بروم: أرُوح
- میتونم: اگدر
- بگذارم: اخلی
- بریز: صُب
- نریز: لتصب
- مینوشم: اشرب
- میخواهم: ارید / میخواهیم: نرید
- میدانم – میدانی: أدْری – تِدری
- نمیدانم: مو أدری
- بلند شو: گوم
- بشین: اُگعُد
- داخل شو: طُب – اُدخُل
- ینطون:میدهند
- بپرس: اسال/سل
- خارج شو – برو بیرون: إطْلَع – اُخرُج
اعداد در لهجه عراقی
- یک : واحد
- دو: اثنین
- سه: ثلاث
- چهار : اربع
- پنج: خمس
- شش: ستّه
- هفت: سبعه
- هشت: ثمانیه
- نه: تسعه
- ده: عشره
کلمات مربوط به عبور از مرز، راهها و سفر
- شهر: مَدینه
- استان: محافظه
- گذرنامه: جَواز
- ثبت کردن: سَـجِّل
- مهر زدن: خَتم
- کارت شناسایی: هُوِیَّه
- پول: فْلوس
- صرافی: صِیرفَه
- پول چنج کردن (تبدیل ریال و دینار): تَصریف
- کارت اعتباری : بطاقه الائتمان
- ویزا: فیزَه
- کارت شناسایی: هوِیَّه
- کاروان: حَملَه
- گروه: جَماعَه
- مرز: حدود
- گیت، دروازه، ورودی: بَوّابَه
- بازرسی : تفتیش
- پلیس مرز : شرطه الحدود
- ایستگاه پلیس: سِیطَرَه
- پلیس: شرطی
- افسر، مامور، مسئول: ضابُط
- ماشین: سَیاره
- اتوبوس: باص، منشاء
- مینی بوس، ماشین ون: کیَّه
- سه چرخه: توک توک
- راننده: سایِق
- نگه دار، وایستا: اُگُفْ
- بلیت: تِکِت
- هواپیما: طیاره
- فرودگاه: مطار
- ایستگاه قطار: المَحَطَّه
- کرایه: کروه
- در ورودی: بابِ الدُخولِ
- راه: طَریق
کلمات مربوط به شهر در لهجه عراقی
- خیابان: شارع
- پیاده رو : رصیف
- پیاده روی: مشایه
- کوچه: دَربونَ
- میدان: میدان/ ساحه
- پل: جسر
- چهارراه: تقاطع
- ستون: عمود
- مستقیم: علی طول
- المفترق: چهار راه
- حرم: الحَرَم، الحِضره
- پمپ بنزین: بانزن خانه
- پارکینگ: گراج
- مغازه: محل
- نانوایی: مَخبَز
- آرایشگاه: حلاّق
- مسجد: جامع
- بازار: سوگ (سوق)
- پاساژ: المُول، المجمع
کلمات مربوط به موبایل و اینترنت
- گوشی موبایل: موبایل
- سیم کارت: شَریحَه
- کارت شارژ :رصید
- شماره: رَقَم
- اینترنت: اِنتِرنیت
- مودم: راوتر
- وای فای: وای فای
- رمز: رَمِز
- آنتن: شبکه
- پوشش: تَغطیه
- شارژر: شاحِنه
- برق: کهربا
کلمات مربوط به موکب یا محل اقامت
- حسینیه، ایستگاه پذیرایی: موکب
- استراحتگاه: استراحه، گعده
- هتل: فندق
- رزرو : حجز
- مسافرخانه: نزل السفر
- خانه: بِیَت
- اتاق: غُرفه
- کلید اتاق: مفتاح الغرفه
- مسئول یا رئیس موکب: مسئولِ المُوکِب
- سالن استراحت، جای خواب: قاعه
- بیرون، محیط باز: بَرَّه
- آسانسور: مَصعَد
- پله: درج
- ساختمان: بنای
- دیوار: حایط
- پنجره: شُباک
- تاید (پودر رختشویی): تایِت
- ملحفه: چَرچَف، ملحفه
- ملحفهها: الملافات
- پتو: بَطّانیه
- بالشت: مُخَدَّه
- تشک: دوشَگ
- حوله: خاولی
- شانه: مَشُط
- تخت : چُرپایه، قریوله
- کولر گازی: الْمُکَیِّف
- دستشویی: مَرافق، دوره المیاه، wc، المَرافِق الصَّحیَّه، مغاسل، حمامات، توالیت
میز: المَیز، المِنذه، طوله - یخچال: ثلاجه
- اسکاچ: مِجلافَه
- سینی: صِینِیَّه
- تلویزیون: التلفزیون
کلمات مربوط به پیش بینی آب و هوا
- هوا: الجَوّ
- سرد: بارِد
- گرم: الحار
- آفتابی: مُشمَس
- بارانی: مُمطَر
کلمات مربوط به غذا و خوراکیها در لهجه عراقی
- صبحانه: الریوگ، فطور
- ناهار: الغَده
- شام: العَشِه
- آب: مای
- آب ولرم: مای فاتر
- کنسرو: معلبات
- قهوه: گهوه
- غذا: اکل
- تلخ: مُرّ
- شیرین: حلو
- اجاق گاز: طبّاخ
- گرسنه: جوعان
- سیر (متضاد گرسنه): شِبعان
- تشنه: عَطشان
- نان: خُبُز
- نان ساندویچی (مخصوص عراق): صَمّون
- نمک: ملح
- شکر: شَکَر (عراقیها، قند اصلا ندارند فقط شکر استفاده میکنند)
- قند : مکعبات
- ماست: زبادی
- دوغ: لبن رایب
- نوشابه: پپسی
- قاشق: الخاشوگه
- چنگال: شوکه
- بشقاب: صحن، ماعون (بشقابها: مواعین)
- رستوران: مُطعَم
- منوی غذا: قائمه الطعام
- فاکتور: فاتوره
- برنج و مرغ: تَمّن و دَجاح
- کباب: کباب
- مرغ سوخاری: دجاج مشوی
- ماهی سرخ شده: سِمَچ مشویّ
- سوپ: شوربَه
- کباب ترکی: گَصّ، شاوِرما
- گوشت: لَحَم
- چای: شای
- شیر: حَلیب
- قشطه، قشده: خامه
- پنیر: جُبْن
- پرچرب: کثیر الدَسِم
- کم چرب: قلیل الدَسِم
- سرشیر:گیمُر
- تخم مرغ: إبْیَض
- کافی شاپ: مقهی، کافی
- شیرینی: الحلویات
- پیش غذا: المُقَبلات
- ترشی: الطرشی (ترشیجات: الطراشی)
- ساندویچ: لَفَّه
- پرس: صَحَن
- ظرف یکبار مصرف: اوانی سفری
- غذای بسته بندی، بیرون بر: سَفَری
کلمات کاربردی لهجه عراقی در بیمارستان، درمانگاه و داروخانه
- درمانگاه: المُستوصِف
- بیمارستان: المُستشفی
- داروخانه: صیدلیه
- پرستار: مُمَرضه
- کرم ضد آفتاب: واقی شمس
- زخم: جَرْح
- چسب زخم: لاصِق جُروح
- بانــد: لـفّـاف
- قرص سرماخوردگی: حَب الاِستِبراد
- قرص فشار: حَب ضَغُط
- کپسول آنتی بیوتیک: کَبسول لِلبَالعیم
- پــام گـرفـته: تشـنـّجت رجلی
- ســرگــیـجه: دوار /دوخــه
- آنـفـلـونـزا: فـلاونـزه
- حالــت تـهـوع: لعبـان نفـس
- خـونـریـزی: نـزیــف
- زخم شده : مِنـجَـرحَه
- آبریـزش بـیـنی: رشـحه
- مـسـمومـیـت: تـسمّـم
- بــیـهـوشـی: اغـمـاء
- عــفـونـت: الـتـهــاب
- سلامتی: عافِیَه
کلمات کاربردی در پیادهروی اربعین
- مداحی: لَطمِیَّه
- مصیبت: مْصابه
- مهر نماز: تُربَه
- زائر: زایر
- زائران: زُوّار
- شلوغی : ازدحام
- شیرخوار: الرِّضیع
- پرچم: الرّایِه
- اشک: دَمْـعِ (جمع: مَدامِعْ)
- گمشدگان: المفقودین
- گاری: عَرَبانَه
- گاریچی: عَرَبَنچی
- ویلچر: عَرَبانَه مُعَوَّقِین
- کالسکه: عَرَبانَه طِفِل
البسه در عربی لهجه عراقی
- لباس: ثوب، مَلابِس
- چادر: عَبایَه
- کیف یا ساک: جَنطه ( جمع : جُنَط)
- کوله پشتی: حَقْبَه
- لوازم: غَراض
- عینک: نَظّاره
- کلاه: شَفقَه
زمانها در لهجه عراقی
- صبح: الصُبُح
- ظهر: الظُهُر
- عصر: العَصِر
- مغرب: اِلمغرب
- عشاء: العِشه
- شب: اِللیل
- منتصف اللیل:نیمه شب
- الان: حِسّه
- سال:سنه یا عام
- امسال: هَالسنه
- سال آینده: السّنهِ لجایَه
- ماه: شَهَر
- هذاالأسبوع: این هفته
- امروز: اِلیوم، هِلیوم
- فردا: باچِر (یا بُکره)
- پس فردا: عُگبه
- دیروز: اَمِس، البارحه
- پریروز: اول امس
- قبل: گبل
- پس فردا: بعدبکره (بعد غد)
- دو روز بعد: بعدیومین
- :سه روز بعد: بعدثلاثه ایام
- پریشب: لیله اول أمس
- پریروز: الأمس الأول
- فرداشب: لیله الغد
- پیش از ظهر: قبل الظهر
- دو روز پیش: گَبُل یومین
- دو روز بعد: بَعَد یومین
کلمات پرسشی پرکاربرد لهجهی عراقی
- چه وقتی؟: اِشوَکِت، مَتی
- چی؟: شَنو
- چرا؟: لِیش
- چه کسی؟: مِنو
- با چه کسی؟: وِیامِن
- کجا؟: وِین
- نزدیک/ دور: قریب / بَعید
- از کجا؟: منین (اَمنین خوانده میشود.)
- چطور؟!: اِشلون
- چند؟! (قیمت چند؟!): اِبیش، اِشگِد، کَم
صفات مهم در لهجه عراقی
- گران: باهِز
- گران، ارزشمند: غالی (هم به چیز گران میگویند هم به یک فرد عزیز و محترم)
- ارزان: رَخیص
- مجانی: بلاش
- کمی: اِشویه
- خیلی: هَوایه
- سبک (کم رنگ): خفیف
- سنگین: ثگیل
- خوبه: زِیَن
- زشت، قبیح، ناپسند: عِیب
کلمات اشاره در زبان عربی عراقی
- اینجا: اِهنا
- آنجا: اِهناک
- کنار: یَم، اِبصَف، قُرب
- راست: یِمنه
- چپ: یسار، یِسرِه
- بالا، بالاتر: أعلا
- پایین. پایینتر: أسفل
- زیر: تحت
- جلو: أمام. قدام
- فوق: بالای، روی
- خلف. وراء: پشت سر
- عقب: وِره