در سفر به عراق به منظور زیارت عتبات عالیات عراق ، کربلا، نجف، کاظمین و سامزا و همچنین شرکت در پیاده روی اربعین ، قید زمان شامل روز، شب، هفته، ماه، سال و قیدهای برای گویش زمان گذشته، حال و آینده بسیار کاربردی و مهم است، تلاش نموده ایم، متن کاملی از ان را تقدیم کنیم
فهرست مقاله در راهنمای اربعین : [پنهان کردن]
قید زمان در زبان عربی لهجه عراقی
فارسی | عربی عراقی | توضیحات/کاربرد |
صبح | الصبح | |
صبح زود | وگت الصبح | ساعات اولیه صبح، زمانی که روز شروع میشود. |
سپیدهدم | الفجر | لحظهای که نور خورشید شروع به ظاهر شدن میکند. |
از صبح | من الصبح | شروع از زمان صبح. |
در طلوع آفتاب | عند شروق الشمس | اشاره به زمان طلوع آفتاب. |
حوالی صبح | حوالی الصبح | زمانی نزدیک به شروع صبح، غیر دقیق. |
اواسط صبح | نص الصبح | حوالی ساعت ۱۰ صبح. |
حوالی ظهر | حوالی الظهر | زمانی نزدیک به ساعت ۱۲ یا ظهر. |
قبل از ظهر | قبل الظهر | بازهای قبل از ساعت ۱۲. |
هنگام ظهر | وقت الظهر | زمانی که خورشید به بالاترین نقطه میرسد. |
بعد از ظهر | بعد الظهر | بازه زمانی بین ظهر و عصر (معمولاً ساعت ۱ تا ۳). |
اواخر بعدازظهر | آخر الظهر | لحظات پایانی بازه ظهر، نزدیک به عصر. |
عصر | وقت العصر | حوالی ساعت ۳ تا ۵ بعدازظهر. |
اول غروب | أول المغرب | زمانی نزدیک به غروب خورشید. |
هنگام غروب خورشید | عند غروب الشمس | زمانی که خورشید به افق میرسد و غروب میکند. |
اوایل شب | أول اللیل | ساعات اولیه شب، حوالی ساعت ۷ تا ۹. |
اواسط شب | نص اللیل | حوالی نیمهشب یا ساعت ۱۲ شب. |
نیمهشب | منتصف اللیل | حوالی ساعت ۱۲ شب. |
دیروقت | بوقت متأخر | زمانی بعد از نیمهشب. |
شب | باللیل | زمان شب. |
نزدیک سحر | قریب الفجر | حوالی زمان طلوع خورشید. |
در دل شب | بعمق اللیل | ساعتهای خیلی دیر در شب، حوالی ۲ یا ۳ با |
واژه های پرکاربرد در لهجه عراقی ویژه زائران عتبات عالیات عراق(کربلا، نجف، کاظمین و سامرا) و زائران پیاده روی اربعین اباعبدالله الحسین(ع) – نسخه پی دی اف
لغت نامه در حال تکمیل است، هر هفته به روز می شود
قید زمان روز
فارسی | عربی عراقی | توضیحات/کاربرد |
امروز | الیوم | اشاره به روز جاری. |
دیروز | “أمس”، “امبارح” “البارحه” | اشاره به روز گذشته. |
پریروز | قبل البارحه | اشاره به دو روز پیش. |
فردا | باچر | اشاره به روز آینده. |
پس فردا | بعد باچر | اشاره به دو روز آینده. |
روز قبل | الیوم اللی فات | روزی که پیش از امروز بوده است. |
همین امروز | نفس الیوم | تأکید بر رخداد یا فعالیتی در همین روز. |
تمام امروز | طول الیوم | اشاره به کل بازه زمانی روز جاری. |
سراسر دیروز | طول البارحه | اشاره به کل روز گذشته. |
سراسر فردا | طول باچر | اشاره به کل روز آینده. |
چند روز پیش | قبل کم یوم | اشاره به چند روز قبل بدون زمان مشخص. |
چند روز دیگر | بعد کم یوم | اشاره به چند روز آینده بدون زمان مشخص. |
اوایل امروز | أول الیوم | ساعات ابتدایی روز جاری. |
اوایل دیروز | أول البارحه | ساعات ابتدایی روز گذشته. |
اواخر امروز | آخر الیوم | ساعات پایانی روز جاری. |
اواخر دیروز | آخر البارحه | ساعات پایانی روز گذشته. |
سه روز پیش | قبل ثلاثه أیام | زمانی مشخص در گذشته. |
هر روزی که باشد | بأی یوم یکون | تأکید بر اینکه زمان مهم نیست. |
پایان روز | آخر النهار | اشاره به پایان ساعات روز. |
در نیمه روز | بمنتصف النهار | حوالی ظهر یا ساعت ۱۲. |
قیدزمانی شب
فارسی | عربی عراقی | توضیحات/کاربرد |
امشب | هاللیله / اللیله | اشاره به شب جاری. |
دیشب | البارحه / امبارح باللیل | اشاره به شب گذشته. |
پریشب | قبل امبارح باللیل | اشاره به دو شب قبل. |
فردا شب | باچر باللیل | اشاره به شب آینده. |
پسفردا شب | بعد باچر باللیل | اشاره به دو شب بعد. |
همین امشب | نفس اللیله | تأکید بر رخدادی که همین شب اتفاق میافتد. |
هر شب | کل لیله | اشاره به اتفاقاتی که هر شب تکرار میشوند. |
شب گذشته | لیله البارحه | تأکید رسمیتر بر شب گذشته. |
شب آینده | لیله باچر | تأکید رسمیتر بر شب آینده. |
شب قبل از دیشب | قبل لیله البارحه | سه شب قبل (در موارد خاص). |
شب پس از فردا | لیله بعد باچر | تأکید بر شب بعد از پسفردا. |
قید زمانی هفته، ماه ، سال
فارسی | عربی عراقی | توضیحات/کاربرد |
هفته | اسبوع | اشاره به هفته |
دو هفته | اسبوعین | |
در این هفته | بهالأسبوع | اشاره به بازه زمانی هفته جاری. |
هفته گذشته | الأسبوع الماضی | اشاره به هفته پیشین. |
هفته آینده | الأسبوع الجای | اشاره به هفته بعدی. |
ماه جاری | هالشهر | اشاره به ماهی که در آن هستیم. |
ماه گذشته | الشهر الماضی | اشاره به ماه قبلی. |
ماه آینده | الشهر الجای | اشاره به ماه بعدی. |
سال جاری | هالسنه | اشاره به سالی که در آن هستیم. |
سال گذشته | السنه الماضیه | اشاره به سال قبل. |
سال آینده | السنه الجایه | اشاره به سال آینده. |
هفته گذشته | الاسبوع اللی فات | اشاره به هفته قبل. |
این ماه | هذا الشهر | ماه جاری. |
ماه آینده | الشهر الجای | ماه بعدی. |
ماه گذشته | الشهر اللی فات | ماه پیش از این ماه. |
سال آینده | السنه الجایه | اشاره به سال بعدی. |
سال گذشته | السنه اللی فاتت | اشاره به سال قبل. |
روزانه | یومیاً | کاری که هر روز انجام میشود. |
شبانه | لیلیاً | کاری که هر شب تکرار میشود. |
هفتهوار | أسبوعیاً | برای بیان زمانبندی هفتگی. |
ماهانه | شهریاً | فعالیتهای با فاصله زمانی یک ماه. |
سالانه | سنویاً | کارهایی که سالی یکبار یا در هر سال انجام میشوند. |
چند سال پیش | قبل سنین | اشاره به گذشتهای دور، چند سال پیش. |
روز بعد | ثانی یوم | روز بعد از یک رویداد. |
هفته بعد | الاسبوع اللی وراه | اشاره به هفتهای پس از هفته جاری. |
طی یک هفته | خلال أسبوع | اشاره به زمانی محدود به یک هفته. |
تا پایان هفته | لنهایه الأسبوع | اشاره به بازه زمانی باقیمانده از یک هفته. |
هر سال | کل سنه | اشاره به تکرار سالانه یک رویداد. |
یک بار در هفته | مره بالأسبوع | اشاره به رویدادهای هفتگی. |
قید زمانی ساعت
فارسی | عربی عراقی | توضیحات/کاربرد |
هر ساعت | کل ساعه | اتفاقی که مرتباً در طول روز تکرار میشود. |
نیم ساعت دیگر | بعد نص ساعه | اشاره به زمانی کوتاه در آینده. |
ساعت دقیقاً | بالضبط | تأکید بر زمان دقیق، مشابه “سر ساعت”. |
تقریباً ساعت | حوالی الساعه | اشاره به زمانی حدودی، نه دقیق. |
دقایقی پیش | قبل دقایق | زمانی بسیار کوتاه قبل از اکنون. |
چند دقیقه مانده به | باقی دقائق للساعه | اشاره به مدتزمان باقیمانده تا یک ساعت مشخص. |
چند دقیقه گذشته از | معدیه دقائق على الساعه | اشاره به زمانی اندکی پس از یک ساعت. |
چند دقیقه پیش | قبل شویه | اشاره به مدتی کوتاه قبل از اکنون. |
ساعت و نیم | ساعه ونص | اشاره به یک ساعت و سی دقیقه. |
حدود نیمساعت | حوالی نص ساعه | اشاره به زمانی نزدیک به نیمساعت. |
دو ساعت پیش | قبل ساعتین | اشاره به گذشتهای نزدیک، دو ساعت پیش. |
دو ساعت دیگر | بعد ساعتین | اشاره به آیندهای نزدیک، دو ساعت بعد. |
اول ساعت | أول الساعه | ابتدای یک ساعت مشخص. |
آخر ساعت | آخر الساعه | پایان یک ساعت مشخص. |
هر ساعتی | بأی ساعه | تأکید بر هر زمانی بدون محدودیت. |
در ربع ساعت | بعد ربع ساعه | زمانی کوتاه معادل ۱۵ دقیقه در آینده. |
نیم ساعت پیش | قبل نص ساعه | اشاره به ۳۰ دقیقه قبل از زمان حال. |
نیم ساعت دیگر | بعد نص ساعه | اشاره به ۳۰ دقیقه پس از زمان حال. |
سهربع ساعت | ثلاثه أرباع الساعه | مدتزمان ۴۵ دقیقه. |
هر نیمساعت | کل نص ساعه | رخدادهایی که هر ۳۰ دقیقه تکرار میشوند. |
قبل از ساعت | قبل الساعه | هر زمانی قبل از ساعت مشخصی. |
بعد از ساعت | بعد الساعه | هر زمانی پس از ساعت مشخصی. |
دقیقاً سر ساعت | تماماً بالساعه | تأکید بر حضور یا انجام کاری دقیقاً در ساعت مقرر. |
نزدیک به ساعت | قریب الساعه | اشاره به زمانی نزدیک به یک ساعت مشخص. |
دقایقی پیش | قبل دقایق | زمانی بسیار کوتاه قبل از اکنون. |
قید زمانی لحظه
فارسی | عربی عراقی | توضیحات/کاربرد |
الآن | هسه (هَسَّه) | برای اشاره به زمان حال: همین لحظه. |
کمی بعد | بعد شویه | زمانی کوتاه در آینده، معادل “بعداً”. |
بهزودی | قریباً | زمان نزدیک در آینده. |
همین الآن | هسه هسه | تأکید بر فوری بودن زمان حال، معادل “همین الآن”. |
هرگز / هیچ وقت | أبد | اشاره به زمانی که هیچگاه اتفاق نمیافتد. |
هر از گاهی | بین فتره وفتره | اشاره به زمانهای پراکنده و غیرمنظم. |
فعلاً | حالیاً | شرایط و زمان فعلی. |
همیشه | دائماً | عملی که بدون وقفه یا همیشه انجام میشود. |
گاهی اوقات | أحیاناً | اتفاقات گهگاهی یا موقتی. |
بهندرت | نادراً | رویدادی که خیلی کم رخ میدهد. |
مدتها پیش | من زمان | زمانی طولانی قبل از اکنون. |
تمام وقت | طول الوقت | اشاره به حالتی که بدون وقفه ادامه دارد. |
زمانی کوتاه پیش | قبل قلیل | مشابه “قبل شویه”، با اندکی تفاوت در رسمیتر بودن. |
در زمان مناسب | بوقته | تأکید بر انجام کاری در زمان صحیح یا مناسب. |
بلافاصله | فوراً | تأکید بر سرعت در انجام کاری پس از یک رویداد. |
کمی بعد | شوی شوی | تأکید بر تدریجی بودن زمان یا کار. |
قبل از وقت | قبل الوقت | انجام کاری قبل از موعد مقرر. |
در همان لحظه | بنفس اللحظه | همزمان با وقوع یک اتفاق دیگر. |
در آینده | بالمستقبل | برای اشاره به زمانی که هنوز نیامده است. |
گذشته | بالماضی | اشاره به زمانهایی که گذشتهاند. |
بعداً | بعدین | اشاره به زمانی بعد از الآن. |
دیرتر | متأخر | اشاره به زمانی که بعد از زمان مورد انتظار است. |
اخیراً | بالفتره الاخیره | اشاره به زمانی نزدیک در گذشته. |
قبلاً | من قبل | اشاره به گذشتهای که مشخص نیست. |
از این به بعد | من هسه ورایح | شروع یک زمان جدید از الآن به بعد. |
برای همیشه | للأبد | کاری که برای همیشه ادامه خواهد داشت. |
زود | بدری | اشاره به زمانی پیش از موعد. |
دیر | متأخر | برعکس “بدری”، انجام کاری بعد از زمان مقرر. |
هنوز | بعده | تأکید بر ادامه داشتن یک وضعیت. |
همین حالا | حالاً | مشابه “هسه”، در زمان بسیار نزدیک به لحظه حال. |
همزمان | بنفس الوقت | اشاره به اتفاقاتی که در یک زمان رخ میدهند. |
قبلاً | مسبقاً | انجام کاری پیش از زمان کنونی، رسمیتر از “من قبل”. |
الان یا هیچ وقت | هسه أو أبد | تأکید بر اضطراری بودن زمان انجام کاری. |
از اول | من البدایه | شروع از ابتدای زمان یا کار. |
آخرین بار | آخر مره | اشاره به آخرین باری که کاری انجام شده است. |
یک دفعه | فجأه | اشاره به زمان ناگهانی و غیرمنتظره. |
وقتی که | لما | اشاره به زمان وقوع یک اتفاق خاص. |
همواره | على طول | تأکید بر ادامه داشتن یک حالت در تمام زمان. |
در یک لحظه | بلحظه واحده | زمانی که خیلی کوتاه باشد. |
پس از مدت کوتاه | بعد مده قصیره | فاصله زمانی اندک بعد از اکنون. |
وقتی دیر شده | لما صار متأخر | تأکید بر دیر بودن زمان. |
چند ساعت پیش | قبل ساعات | اشاره به چند ساعت قبل. |
بهمحض اینکه | أول ما | تأکید بر اولین فرصت برای انجام کاری. |
دقیقاً در زمان مقرر | بالوگت المحدد | تأکید بر دقت در زمانبندی. |
هر چند وقت یکبار | کل فتره وفتره | اشاره به اتفاقات نامنظم اما تکرارشونده. |
همیشه سر وقت | دائماً بالوگت | تأکید بر وقتشناسی. |
هر زمانی | أی وقت | اشاره به زمانی غیرمشخص، هر زمانی که مناسب باشد. |
روزهای خاص | أیام معینه | اشاره به روزهایی که از قبل تعیین شدهاند. |
از قدیم | من زمان | اشاره به گذشتههای بسیار دور. |
هنوز زود است | بعد بدری | زمانی که برای انجام کاری هنوز وقت باقیست. |
تا الآن | لحد هسه | برای اشاره به ادامه یک حالت تا زمان حال. |
تازه | جدیداً | زمانی نزدیک به حال، به تازگی اتفاق افتاده. |
یک لحظه قبل | قبل لحظه | اشاره به زمانی بسیار کوتاه پیش از حال. |
همین روزها | بهالأیام | اشاره به زمانی نزدیک به اکنون. |
از حالا | من هسه | اشاره به شروع چیزی از زمان حال. |
همیشه و هر جا | کل مکان و کل وقت | تأکید بر دائمی بودن و در هر مکانی بودن. |
در تمام مدت | طول الوکت | تأکید بر ادامه داشتن یک حالت برای تمام بازه زمانی. |
بعد از مدتی طولانی | بعد فتره طویله | فاصلهای بلندمدت پس از یک اتفاق. |
در اسرع وقت ممکن | بأقرب وقت | تأکید بر انجام سریعتر کاری در اولین فرصت. |
دیر یا زود | عاجلاً أم آجلاً | اتفاقی که بالاخره رخ خواهد داد. |
واژه های پرکاربرد در لهجه عراقی ویژه زائران عتبات عالیات عراق(کربلا، نجف، کاظمین و سامرا) و زائران پیاده روی اربعین اباعبدالله الحسین(ع) – نسخه پی دی اف
لغت نامه در حال تکمیل است، هر هفته به روز می شود